سلام
یه سلام دردآور و سوزناک
مطلب قبلیم رو که درباره ی سیگار بود یادتون هست ؟
راستش مطلب قبلی رو که نوشتم یکی از کاربرای محترم که خانم هم هستند، یه کامنتی رو برام گذاشتن که برام خیلی عجیب و باور نکردنی بود.
راستش هنوز که هنوزه متعجم....
آخه مگه چنین چیزی می شه؟ وای خدای من! کمکمون کن.
گفتم این رو بعنوان یه پست بذارم، تا ببینم نظر شما چیه و یا اینکه راهکاری سراغ دارید؟
متن کامنت ایشون:
همین دیروز بود از بچه های کلاسمون یه پاکت سیگار گرفتن...
مدیر ومعاونمون میگفتن که فقط سیگار داشتن اما وقتی پای مامور و پلیس کشیده شد
داخل مدرسمون و مدام از کل مدرسه مخصوصا کلاسه مابازجویی میکردن.
همشم سوالایه تکراری.
اونوقت بودکه مافهمیدیم
قضیه خیلی خیلی جدی تر از این حرفاست...
ازهمونایی که سیگار گرفتن 12گرم شیشه و 2 تا پایپ هم گرفته بودن!!!!!!!!
بعدم فهمیدیم یه چند نفر از پیش ریاضی و پیش ادبیات هم معتاد هستن.
کل بچه های مدرسه تست اعتیاد دادن.
میدونم باورتون نمیشه ولی حقیقت داره...
وضع مدرسه خیلی آشفتست خیلی خیلی.
بیشتره بچه ها غایبن، دیر میان و زود میرن..
همه ی دانش آموزا +خودم میخان ازاین مدرسه برن ولی متاسفانه مقدور نیست.
خب سالهای قبل سیگار و سیدی و گوشی و رم میگرفتن ولی امسال فاجعه بود.
همه تو شوکن. خودم اصلن نمیتونم تمرکز بگیرم. هیچی از درس سر کلاس نمیفهمم.
فشار روحیِ خیلی بدیه وقتی بفهمی یکی از صمیمی ترین دوستت معتاد به شیشه شده.
جلو روت به چندتا از هم مدرسه ایات دستبند بزنن ببرنشون کلانتری براشون دادگاه بگیرن
بخدا خیلی بده...
الانم نمیتونم جلو اشکامو بگیرم...خیلی سخته...دیگه اعصابم اصلن نمیکشه...
دیگه رغبتی ام واسه درس ندارم. اصلن هیچی نمیفهمم حواسم نیست.
نمیدونم چیکارکنم...
از اون روز به بعد واسمون پلیس میذارن دم مدرسه.
صبحا که میبینمشون استرس تموم وجودمو میگیره ...
اصن نمیدونم چه مرگم شده..
آقـــــــــــــــــــــــــــــــای رک و راسته عزیز...
داداشه من
کار ازسیگارو این
حرفا گذشته...
کار از خودکشی داخل مدرسه ها گذشته
کار از پیدا کردن جنین داخل فاضلاب مدرسه ها گذشته...
کار از اخراج بجه دبیرستانیا واسه زیر ابرو برداشتن گذشته ....
کار از پاچه شلوار، تنگ کردن و مانتو تنگ کردن و مقنعه کوتاه کردن گذشته.
کار از حراست اداره واخراج تام گذشته...
حرف تازه بزنین..
بخدا حالم خیلی خرابه...
شرمندم شاید من زیادی حساسم..
از دوستان عزیزی که کامنتای منو میخونن میخام برام دعــــــا کنن.
اگه با این وضع پیش برم نمیشه امسالم باید کنکور بدم
استرس اونم ازیهطرف
خواب و خوراک واسم نمونده...فشار درسام ازیه طرف اوضاعه مدرسه از ی طرف دیگه..
تمرکز نگرفتن، نفهمیدن درسا... وای ببینین چی میکشم...
تابستون ساله سوم نشستم کپ شدم رو کتابام ولی همش دود شد رفت هوا.
یعنی میدونم دود میشه با این وضی که من دارم امسالو میفتم همه زحماتم به باد میره.
فقط خدا کمک کنه...
دوستان خواهشن برام دعا کنین همه چی به حالت عادی برگرده.
وای کنکورما بگو...همه چی گره گوری شده...
آقای رک وراست
وبلاگ شما همیشه ناجی بوده
پست قبلیتون درباره ی توبه بود اون خیلی بهم قوت قلب داد...
این پستتونم که...
نمیدونم چی بگم..
دوستان اگه از حرفای من ناراحت شدین عــــــــــــــــذر میخام...
شرمندم...
اگه وقت شد بازم سر میزنم..
دعا یادتون نره..
مچــــــکرم از دوستان و آقای رک وراست...
امیدوارم کسی وضع روحیش مثه من داغون نباشه...
(پایان)
راستش چی بگم؟ از تعجب دارم شاخ در میارم.
راهکاری به ذهنتون می رسه؟
یــــاعــلـــی