سلام بر شما بزرگوار
بروزم تشریف بیارید ...التماس دعا
هر
مکتبی اگر چاشنی از عاطفه نداشته باشد و صرفاً مکتب و فلسفه و فکر باشد،
آن قدرها در روح ها نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد، ولی اگر یک مکتب چاشنی از
عاطفه داشته باشد، این عاطفه به آن حرارت می دهد، معنا و فلسفه یک مکتب،
آن مکتب را روشن می کند، به آن مکتب منطق می دهد، آن مکتب را منطقی می کند،
بدون شک مکتب امام حسین علیه السلام منطق و فلسفه دارد درس است و باید
آموخت اما ما دائماً این مکتب را صرفاً به صورت یک مکتب فکری بازگو بکنیم،
حرارت و جوشش گرفته می شود و اساساً کهنه می گردد. این، بسیار نظر بزرگ و
عمیقانه ای بوده است، یک دوراندیشی فوق العاده عجیب و معصومانه ای بوده است
که گفته اند: برای همیشه این چاشنی را شما از دست ندهید، چاشنی عاطفه، ذکر
مصیبت حسین بن علی علیه السلام یا امیرالمؤمنین علیه السلام یا امام حسن
علیه السلام یا ائمه دیگر یا حضرت زهرا علیهاالسلام این چاشنی عاطفه را ما
حفظ و نگهداری بکنیم.
" آیة الله شهید مرتضی مطهری رحمة الله علیه "
..:: پرتال شهید متفکر آیة الله مطهری رحمة الله ::..
سلام
خدا قوت
طاعات و عبادات قبول باشه
بروزم....تشریف بیارید منتظرتونما!
سلام رفیق...
عالی بود...خدا قوت!
بروزم تشریف بیارید
بسم الله
امسال و هرسالمان را یک سین بس است...
"سیده النساء العالمین"
اللهم عجل لولیک الفرج
زینب که محبّتش به دلها همه است
از شوق ولادتش به لب زمزمه است
تا دید جمال او پیمبر گفتا:
یالَلعَجَب! انگار خودِ فاطمه است
اینکه توبه نصوح چیست؟ تفسیرهاى زیادى براى آن ذکر کرده اند تا آنجا که بعضى شماره تفسیرهاى آن را بالغ بر بیست و سه تفسیر دانسته اند ولى همه این تفسیرها تقریبا به یک حقیقت باز مى گردد، با شاخ و برگها و شرائط مختلف توبه است.
از جمله اینکه: "توبه نصوح" آن است که واجد چهار شرط باشد:
پشیمانى قلبى، استغفار زبانى، ترک گناه، و تصمیم بر ترک در آینده.
بعضى دیگر گفته اند: "توبه نصوح" آن است که واجد سه شرط باشد:
ترس از اینکه پذیرفته نشود، امید به اینکه پذیرفته شود، و ادامه اطاعت خدا.
یا اینکه" توبه نصوح" آن است که گناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببینى و از آن شرمنده باشى! یا اینکه "توبه نصوح" آن است که مظالم را به صاحبانش بازگرداند، و از مظلومین حلیت بطلبد، و بر اطاعت خدا اصرار ورزد و مانند اینها که همگى شاخ و برگ یک واقعیت است و این توبه خالص و کامل است.
نصوح کیست؟داستانی برای توبه نصوح در مثنوی معنوی آمده که با زبان نمادین چگونگی یک توبه واقعی را شرح می دهد اما شرح داستان:
شرح این توبهی نصوح از من شنو بگرویدستی، ولیک از نو گرو
بود مردی پیش از این، نامش نصوح بُد ز دلاکی زن او را فتوح
نصوح مردی بود با هیئت و قیافهی زنانه. او در حمامهای زنان به کار مشغول بود و بخصوص دختر شاه را دلاکی میکرد و کسی هم به جنسیت حقیقی او پی نبرده بود. او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش میکرد و هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگر شهوت، او را به کام خود اندر میساخت. روزی نصوح برای رهایی از این فعل قبیح نزد عارفی ربانی رفت و به او گفت مرا نیز دعا کن. آن عارف که مردی روشنبین بود، بیآنکه خواستهی او را بپرسد بفراست دریافت که مشکل او چیست. به عبارت دیگر ضمیر او را خواند، ولی چیزی به رویش نیاورد. فقط تبسمی کرد و گفت إن شاالله توبه نصیبت میشود.
اى کسانى که ایمان آوردهاید بسوى خدا توبه کنید، توبهاى خالص امید است (با این کار) پروردگارتان گناهان تان را ببخشد و شما را در باغ هایى از بهشت که نهرها از زیر درختانش جارى است وارد کند، در آن روزى که خداوند پیامبر و کسانى را که با او ایمان آوردند خوار نمىکند این در حالى است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوى راست شان در حرکت است، و مىگویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانایى!»
دعای آن عارف به اجابت رسید و اسباب توبهی نصوح بدین صورت فراهم شد:
روزی نصوح طبق روال همیشگی در حمام زنانه مشغول کار بود که ناگهان قیل و قالی بلند شد و در آن میان زنی جار زد که یکی از مرواریدهای گوشوارهی دختر شاه گم شده است. در حمام را ببندید و نگذارید کسی خارج شود تا جامه و بقچهی حاضران وارسی شود.
بقچهها را روی زمین ولو کردند و جامهها را بدقت گشتند اما از دانه مروارید خبری نشد. ناچار گفتند همه باید کاملاً برهنه شوند و یکی یکی مورد بازدید قرار گیرند. نصوح با شنیدن این حرف بکلی خود را باخت و افتان به خلوت حمام رفت و در حالی که بدنش مثل بید میلرزید با تمام وجود و با دلی شکسته خدا را طلبید و گفت: خداوندا گرچه بارها توبهام بشکستم، اما تو را به مقام ستاریتت این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم.
نصوح آنقدر خدایا خدایا کرد که در و دیوار نیز با او همنوا شدند. در این اثنا نوبت وارسی نصوح رسید. زنی نام او را صدا زد. اما همینکه او نام خود را شنید از ترس، بند دلش پاره شد و بر کف حمام افتاد و از هوش رفت. در این فاصله زنی جار زد که مژده مژده مروارید پیدا شد. ناگهان در حمام ولولهای افتاد. زنان دستکزنان شادمانی خود را از یافتهشدن مروارید اعلام کردند. و نصوح نیز در فضایی آکنده از شادمانی به هوش آمد و دید که خطر از کنار گوشش گذشته است. زنانی که بدو ظنین بودند نزدش آمدند و عذرها خواستند. او در این واقعه عیاناً لطف و عنایت ربانی را مشاهده کرد. این بود که بر توبهاش ثابتقدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت.( مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بیت 2228 به بعد)
نصح (بر وزن فلس) به معنى خالص شدن و خالص کردن است. در اقرب الموارد آمده «نصحه نصحا و نصحا» یعنى او را پند داد و دوستى را بر وى خالص کرد.
پند دادن را از آن جهت نصح و نصیحت گویند که از روى خلوص نیّت و خیر خواهى محض است «وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ ...» (1) نصیحت من به شما نفع نمی دهد اگر بخواهم پندتان دهم.
(نصح) «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً ...» (2) نصوح به فتح اوّل به معنى فاعل و نصیحت کننده است توبه نصوح آن است که شخص را نصیحت می کند دیگر به گناه باز نگردد.
در صحاح و قاموس، توبه نصوح را توبه صادقه گفته است. راغب، توبه محکم نیز گفته است. به هر حال توبه نصوح آن است که عود بر گناه در آن نباشد.
در مجمع آمده که معاذ بن جبل گفت: یا رسول اللّه توبه نصوح چیست؟
فرمود: «أن یتوب التّائب ثمّ لا یرجع فى ذنب کما لا یعود اللبن الى الضرع» یعنى توبه کند بعد به گناه برنگردد چنان که شیر به پستان باز نمی گردد.
چون بنده اى توبه نصوح کند، خدا دوستش دارد و گناهانش را در دنیا و آخرت بپوشاند.
در کافى از ابو الصباح کنانى نقل کرده که از حضرت صادق علیه السّلام از توبه نصوح پرسید فرمود: «یتوب العبد من الذنب ثمّ لا یعود فیه». (3)
«یَأَیهّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسىَ رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیّاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تجرِى مِن تحتِهَا الْأَنْهَارُ یَوْمَ لَا یخزِى اللَّهُ النَّبی وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ نُورُهُمْ یَسْعَى بَینْ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانهمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلىَ کُلّ شىءٍ قَدِیرٌ» ؛
«اى کسانى که ایمان آوردهاید بسوى خدا توبه کنید، توبهاى خالص امید است (با این کار) پروردگارتان گناهان تان را ببخشد و شما را در باغ هایى از بهشت که نهرها از زیر درختانش جارى است وارد کند، در آن روزى که خداوند پیامبر و کسانى را که با او ایمان آوردند خوار نمىکند این در حالى است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوى راست شان در حرکت است، و مىگویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانایى!» (4)
و فی الکافی، عنه علیه السلام: "إذا تاب العبد توبة نصوحاً احبّه اللَّه فستر علیه فی الدنیا و الآخرة. قیل و کیف یستر علیه؟ قال: ینسی ملکیه ما کتبا علیه من الذنوب، و یوحی الى جوارحه اکتمی علیه ذنوبه، و یوحی الى بقاع الأرض اکتمی ما کان یعمل علیک من الذنوب، فیلقى اللَّه حین یلقاه و لیس یشهد علیه بشیء من الذنوب".
چون بنده اى توبه نصوح کند، خدا دوستش دارد و گناهانش را در دنیا و آخرت بپوشاند.
راوى گوید: گفتم چگونه گناهانش را مى پوشاند؟
فرمود: آنچه را ازگناهان که دو فرشته موکل بر او نوشته اند از یادشان مى برد، و به اعضا و جوارحش دستور دهد که گناهانش را پنهان دارند، و به بقاع زمین نیز فرمان دهد که آنچه بر روى تو گناه کرده مخفى بدار، پس خدا را ملاقات نماید در حالى که هیچ گواهى نباشد که بر گناهان او شهادت دهد. (5)
پی نوشت ها :
(1) هود، 34
(2) تحریم، 8
(3) ر.ک: قاموس قرآن، ج 7، ص 71
(4) تحریم، 8
(5) تفسیر
الصافی، ج 5، ص 197
هدیه ای از طرف مادرسادات به تمام خوبان درگاه خداوند
متوسل به روح آسمانی مادرسادات ان شاالله برای فرج مولایمان
دعا کنیم....اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم...اللهم عجل لولیک الفرج
بسم رب الزهرا ارواحناله لک الفدا
باسلام وادب...
یک پیشنهاد!
باکمال تواضع در برابر ساحت قدسی پروردگار عالم و مولانا اباصالح المهدی ارواحناله لک الفدا
و شما برادرعزیزم وخواهر گرامی ام ؛پیشنهاد می شود بافرارسیدن در ایام شهادت بی بی جان دوعالم
فاطمه زهرا روحنافدا و نگه داشتن پاس حرمت آن اولیا مخدره؛ تمامی بلاگهای خود را در ستون یا هدر آن ؛
به نام قدسی ملیکه پروردگارمتعال مزین نمائیم که در این ایام نشان دهنده عزاداری ما نیز در فضای مجازی و
این سنگر ولایی باشد.تقاضامنداست این پیشنهاد را باکمال احترام ؛به لینکهای دیگر خود اطلاع دهید.
والسلام
من الله التوفیق
ان شاالله
مجنون الحسین جان
23/11/1392
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و ادب
حتماآموزشگاه مجازی زبان شهید بهشتی را همراهی کنید...
به کوچکی کار نگاه نکنیم...به آنکه ما را یاری خواهد کرد اندیشه کنیم!
توصیه رسول خدا(ص) به بخشندگی و دلاوری
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: خداوند، بخشش را، گرچه به چند دانه خرما، و دلاورى را، گرچه به کشتن مارى باشد، دوست دارد.
مسند الشهاب به نقل از عمران بن حصین: رسول خدا صلی الله علیه و آله گوشه عمامهام را گرفت و فرمود: اى عمران ! خداوند تبارک و تعالى، بخشش کردن را دوست مىدارد و سخت گرفتنِ بر خانواده را دشمن مىدارد.
پس ببخش و بخوران و چندان سخت مگیر که طلب(روزى) بر تو دشوار شود.
بدانکه خداوند، دیده تیزبین به هنگام فرا رسیدن شهوتها، و عقل کامل به هنگام فرود آمدن شبهات را دوست دارد.
همچنین خداوند، بخشش را، گرچه به چند دانه خرما، و دلاورى را، گر چه به کشتن مارى ، دوست دارد.
«مسندالشهاب2/ 152،حیاة الحیوان 1/ 257 ،کنزالعمّال 6/ 582»
متن حدیث:
أخَذَ رَسولُ اللّهِ صلى الله علیه وآله بِطَرَفِ
عِمامَتی فَقالَ: یا عِمرانُ، إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالى یُحِبُّ الإِنفاقَ،
ویُبغِضُ الإِقتارَ؛ فَأَنفِق وأطعِم ، ولا تَصُرَّ صَرّا فَیَعَسُرَ عَلَیکَ الطَّلَبُ
. وَاعلَم أنَّ اللّهَ یُحِبُّ البَصَرَ النّافِذَ عِندَ مَجیءِ الشَّهَواتِ ،
وَالعَقلَ الکامِلَ عِندَ نُزولِ الشُّبُهاتِ ، ویُحِبُّ السَّماحَةَ ولَو عَلى
تَمَراتٍ ، ویُحِبُّ الشَّجاعَةَ ولَو عَلى قَتلِ حَیَّةٍ.
Tell the Messenger of
Allah ( PBUH) generosity and courage
Prophet
PBUH said: God 's forgiveness , though several grains , dates , and Delaware ,
however, is to kill Mary loves .
Musnad
al-Shihabi quoted Imran bin Hasin : Prophet Muhammad PBUH corner of my turban
and said : O Patch ! Elevated
God , forgiveness, love , and hard to get the family 's enemies .
So
forgive fumigation so that invoke Be Easy ( provision ) for thee be difficult .
Know
that God has seen the arrival of lust sharp , and full of wisdom loves his
doubts during landing .
Also
, God 's forgiveness , though several grains , dates , and Delaware , although
the killing Marie loves .
"
Msndalshhab 2/152 , Life Alhyvan 1/257 , Knzalmal 6/582 »
سخنان شهید بهشتی درباره سوءاستفاده از اعتقاد به امام زمان(عج) در دوران غیبت
سخنرانی منتشر نشدهای از شهید دکتر سید محمد بهشتی پیرامون اعتقاد به امام زمان(عج)
مسئله امام زمان از مسائل مورد بحث است و درباره این موضوع چند مطلب هست
که زندهترین آنها مسئله زمامداری و رهبری امت در زمان غیبت است.
امیدوار هستم ما با اعتقاد به امام زمان یک عامل دیگر بر عوامل زنده ماندن اسلامی
و اجتماعیمان افزودهباشیم،
از حالت پژمردگی و خمودی به درآییم و حالت مردم زندهای که - حتی خود را از نعمت
رهبر الهی بهرهمند میدانند - به خود بگیریم،
اتفاقاً این جملهای که عرض میکنم خیلی مربوط است به یک مطلبی که آقای پروفسور کُربَن -
استاد اسلامشناسی و سبکشناسی دانشگاه بردو در فرانسه گفته بود.
در یکی از سفرهایش به ایران ضمن بحث مفصلی که در نخستین جلسات آشنایی با آقای طباطبایی مطرح میکرد،
میگفت که اعتقاد به امام زمان یکی از مسائل بسیار زنده و ارزندة شیعه 12 امامی است برای اینکه
آن حالت مردگی که در ما مسیحیان و در پیروان ادیان یا حتی مذاهب دیگر اسلامی،
از نظر انقطاع ارتباط میان بشر و خدا وجود دارد،
از مجرای رهبران الهی، آن حالت در شما شیعه دوازده امامی وجود ندارد.
ما امیدوار هستیم که اعتقاد به امام زمان در ما آن اثر غلط نامطلوبی
را که در بسیاری از معتقدان به امام زمان داشته،
نداشته باشد و آن اثر نامطلوب عبارت است از اینکه کارها را خدا خودش درست میکند،
حالا هم که از خدا ندیدند امام زمان خودش درست میکند. این حالت اتکالی ناقص و غیر منطقی و بیدلیل
که هیچگونه دلیل نقلی یا عقلی یا حتی اجتماعی، جز بیعاری و تنبلی و تماشاچی بودن آن را تأیید نمیکند،
از میان ما برود.
دو مطلب در این زمینه هست که باید از هم جدا بشوند: یکی؛ جلوگیری از هر گونه اصلاح به دلیل اعتقاد به امام زمان.
این حتماً غلط هست و یکی؛ طمع اصلاح کلی عالم و جهان، این هم غلط هست. آنچه صحیح است امید فراوان به اصلاحات نسبی است
که اتفاقاً اگر همین منطق ضرورت اصطلاحات نسبی در افکار همة ما حکومت کند، گمان میکنم حالت تحرک و جنبوجوش
ما برای اصلاح و جلوگیری از هر نوع فساد منظمتر و صحیحتر و منطقیتر از آب دربیاید.
مهمترین و عمدهترین مسئلهای که زن و مرد مسلمان باید به آن توجه کنند،
مسئله وظایف یک مسلمان در دوران غیبت کبری است.
معالاسف از آنجا که ما در همه جا سعی کردهایم، از اظهار ارادتمان به اهل بیت عصمت سلامالله علیه و اجمعین سوء استفاده کنیم.
از اعتقاد به امام زمان در دوران غیبت کبری غالباً سوء استفاده کردیم و چون این سوء استفادهها خیلی متنوع و خیلی زیاد هست،
من از شرح آنها میگذرم و فقط این را عرض میکنم:
اینطور که مطالعات اسلامی روشن به من نشان میدهد که مسلمان معتقد به امام دوازدهم حق ندارد
در این دوران بسیار ممتد غیبت، ذرهای از کوشش و تلاش همه جانبه در راه اقامة آیین یکتاپرستی و برپاداشتن خداپرستی و عدل و داد
و عدالت در جامعه، برپاداشتن عدل اجتماعی و عدل اقتصادی و عدالت اخلاقی، برپاداشتن آداب و سُنن فضیلت و کمال انسانی
و اسلامی ذرهای شانه خالی کند و هر کس به هر عنوانی از عناوین حتی این جمله را بگوید که خود امام زمان میآید
که خودشان اصلاح کنند و این جمله او ذرهای اثر سردی در کسی بگذارد، به طوری که از انواع وظایف سنگینی هر مسلمان در این راه دارد،
همان جا سرد شود باید صریحاً به او گفته شود که در این گفتن گناه کرده، استغفار کند و دیگر نگوید یا اگر میگوید،
طوری بگوید که این اثر منفی را نداشته باشد، و اعتقاد به امام در عموم، به ما نیروی فراوان دهد، نیروی بسیار،
به ما نشاط دهد، نشاط مردمی که پیوند الهی میان خودشان و خدا را بریده و منقطع نمیدانند.
ما دیده به راه دلبری مه روئیم
با بادۀ ناب دیده را می شوئیم
در این شب پر شکوه با هر صلوات
تبریک به صاحب الزمان می گوئیم
ـهـوالـشکـور
در قرآن مجید، شُکر در کنار صبر بیان شده است،شاید به این دلیل که مشکلات هم،نعمت هستند
«لِّکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» ابراهیم/5
در سراسر قرآن فقط در مورد صابران وعده ی اجر بی حساب داده شده است.
بی تردید شکیبایان پاداش خود را بی حساب و به تمام خواهند یافت(زمر/10)
ــــ
با "حکمت صدر" منتظر حضور با برکت شما بزرگوار هستم
باسلام و ادب....هدیه ی روز جمعه ....
وَلَوْلا أَنَّ أَمْرَ اللّهِ لا یُغْلَبُ، وَسِرَّهُ لایَظْهَرُ وَلایُعْلَنُ، لَظَهَرَ لَکُمْ مِنْ حَقِّنا ما تَبْتَزُّ مِنْهُ عُقولُکُمْ،
وَیُزیلُ شُکُوکَکُمْ وَلکِنَّهُ ما شاءَ اللّهُ کانَ، وَلِکُلِّ أَجَل کِتابٌ، فَاتّقُوا اللّهَ وَسَلِّمُوا لَنا
وَرُدُّوا الأَمْرَ إِلَیْنا فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ کَما کَانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَلا تُحاوِلُوا کَشْفَ
ما غُطِّیَ عَنْکُمْ وَلا تَمیلُوا عَنِ الْیَمینِ وَتَعْدِلُوا إلَی الْیَسارِ،
وَاجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنَا بِالْمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الْوَاضِحَةِ.
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشرف
اگر این نبود که نباید امر خدا نادیده گرفته شود و سرّ الهی آشکار و ابراز گردد،
حقّ ما آن گونه بر شما ظاهر می شد که عقلهایتان را بِرُباید و تردیدهایتان را برطرف کند؛
لیکن آنچه را که خداوند خواسته انجام می شود و برای هر سرآمدی، کتاب و نوشته ای است!
پس از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کار را به ما واگذارید و
بر ماست که شما را از سرچشمه،
سیراب بیرون آوریم چنان که ما شما را به سرچشمه بردیم!
برای کشف آنچه از شما پوشیده داشته شده کوشش مکنید، و از راه راست منحرف نشوید،
و به نادرستی نگرایید. و بر اساس سنّت آشکار الهی به وسیله محبّت و دوستی خود،
راه و مقصدتان را به سوی ما قرار دهید!
التماس دعای عهد و فرج مولایمان انشاالله
سلام رفیق
خدا قوت!
عالی بود
راستی یه سر به ما فقیر فقرا بزن ثواب داره
ـــهـوالعلیمـــ
قطع نظر از اجر و پاداش و استجابتی که بر دعا مترتب است،
دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و روح انسان به اهتزار درآید،یک روحانیت بسیار عالی دارد
مثل این است که انسان خود را غرق در نور ببیند.
انسان وقتی از غیر خدا چیزی می خواهد،احساس ذلت می کند و وقتی از خدا می خواهد،احساس عزت،
پس دعا هم طلب است و هم مطلوب
***
صدگفتار / صـ 130 / استاد شهید مرتضی مطهری
ما من ساعة تمر بابن آدم لم یذکر الله فیها الا حسر علیها یوم القیامة
ترجمه:
ساعتی بی ذکر خدای بر آدمی زاد نگذرد مگر روز قیامت بر آن حسرت خورد .
منبع: کنز العمال ، ج ۱ ، ص ۴۲۴ ، ح۱۸۱۹
هــوالـسیــد
آفتابی از مشرق ازل برآید،به هر سینه ای که تابد،درِ سعادت و کرامت بر او گشاید، راز او معدنِ رازِ پادشاه گردد،به هر حالی که بُوَد و به هر کوئی که رود مقصدش درگاه حق بُوَد،
پای عشقش همیشه در راه باشد، بر پیشانیش نشان اقبال بُوَد و در دیده یقینش نورِ اعتبارِ افعال ذوالجلال! بر رخسارش گُلِ نوال، و در مشامش نفحه های روضهء وصال !
بر سرش تاج وقار و در برش حُلّه افتقار!
بر ظاهرش کسوتِ عبودیت، و در باطنش نظرِ ربوبیت!
این است صفت پیغمبران و رسولان که خیار خلقتند و صفوت بشر،داعیان سرکوی شریعت،ساقیان چشمهء حقیقت
*خواجه عبدالله انصاری*
میــلاد
پیامبر رحمت و برکت محمد مصطفی(ص)
و پیشوا اهل ولا حضرت صـــادق(ع)
مبـــارک
هــوالهـادی
اگر برای بالاتر رفتن کوشا نباشی روزی برای بیشتر سقوط نکردن تلاش بیهوده خواهی کرد.
استدراج و درجه درجه بطرف پستی و بدیها کشیدن کار شیطان است. « فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ »(نور/21)
استدراک و گام بگام بطرف خوبیها کشیده شدن کار خداوند است.« مَّا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّـهِ »(نساء/79)
هــوالــرب
براساس قرآن، مسلمان و مومن واقعی جز خدا را بندگی نمی کند."ولایشکر بعباده ربه احدا"(کهف، 110)
و در انفاق از کسی توقع پاداش و تشکر ندارد"لانرید منکم جزاء و شکورا"(انسان، 9)
و در برخورد با مردم جز رضای خدا همه چیز را کنار می گذارد."قل الله ثم ذرهم" (انعام، 91)
و در تجارت و کسب و کار از یاد خدا غافل نیست."رجال لاتلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله"(نور، 37)
*هوالسبحان*
خدایا یادم بده یاد بگیرم یادم باشد یادت باشم ...
فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لی وَ لا تَکْفُرُونِ(بقره / 152)
سلام
خدا قوت
هواللطیف
اگر می خواهید مخاطبان به سوی شما جذب شوند،ابتدا به خودتان بپردازید!
روح خشک و سنگین و بی لطافت هیچگاه در امر تربیت موفق نمی شود
مهربانی و دلسوزی و رقت قلب را در خود بپرورید تا مردم بی آن که متوجه شوید،در اطراف شما جمع شوند (آل عمران/159 )
هــوالـنــــور
وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ (یوسف/24)
چون خدا را با بنده عنایت بود،پیروزی بنده را چه نهایت بود،چون خداوند بنده را در حمایت خود دارد دشمن بر وی کی ظفر یابد؟
پیروز بنده ای که خداوند پیوسته به دل او نظر دارد و او را هرگز فرا مخالفت نگذارد.
مصطفی (ص) گفت:
خداوند فرموده چون بدانم که غالب اشتغالِ بنده من به من است خواهش (شهوت) او را در سوال از من و مناجات با من قرار می دهم،وچون بخواهد از یاد من غافل شود،میان او با خودم حائل می شوم که بی بهره نشود!
امام جعفر صادق(ع) فرمود:
برهانِ حق جمالِ نبوت و نورِ علم و حکمت بود که خداوند در دل یوسف نهاد و فرمود : آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا تا به نور ضیاء آن ، راه راست و حق بدید و از نا پسند بازگشت و به پسند حق رسید، یعنی نه خود رسید که رسانیدند! نه خود دید که نمودند
*خواجه عبدالله انصاری*
هــوالـسیــد
بازار غریبی است بازار کربلا،
که خریداران خریده می شوند...
در کربلا آن گاه که هر آن چه بودت دادی،
خریده شده ای...
در کربلا،نه به آن چه داده ای،
به آنچه نداده ای می نگرند...
«علی اکبر بقایی»
کاش فراموش مان نشود چه گوهر هایی برای امروز ما فدا شده اند...
کاش کمی قدرشناس باشیم...
التماس دعای فراوان و واقعی،
یا حق.
هـــوالجمیل
لطیفه :
نوشته اند یوسف روزی در آیینه نظر کرد جمال ظاهر خود را بر کمال دید،پیش خود گفت اگر من غلامی بودم بهای من آنقدر زیاد بود! که کسی توانایی خرید من نداشتی!
خداوند از وی نگذشت تا کیفر آن خود بینی را بچشد! این بود که او را غلامی ساختند و به بیست درم فروختند!
عارفان گویند :
جمال دو نوع است جمال ظاهر و جمال باطن ، جمال ظاهر آرایش خَلق است و صورت زیبا،جمال باطن آرایش خُلق است و سیرت نیکو
خداوند به برادران جمال ظاهر یوسف را نمود،بیش از آن ندیدند لاجرم حسد بردند و به بهای اندک فروختند!
خداوند شمّه ای از جمال باطن به عزیز مصر نمود که به زن خود گفت: او را گرامی دار!
پس عالمان بدانند که قدر و منزلت نزد خداوند در جمال باطن است نه در جمال ظاهر
پیغمبر (ص) فرمودند:
خداوند به صورتهای شما و دارائی شما نظر نمی کند بلکه به دل های شما و سیرت شما نظر می کند
]کشف الاسرار؛ تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید،خواجه عبدالله انصاری[
سوره یوسف آیه 20