اگه به صدای قار و قور شکمم گوش کنم،
اگه به لب های ترک خورده ام توجه کنم،
اگه به لاغر شدن شکمم نگاه کنم،
اگه به شرشر عرق ریختنم توی تابستون فکر کنم،
فقط می تونم نتیجه گیری کنم که:
چه خوب شد که تموم شدی. از تمونم شدنت خیلی خیلی خوشحالم.
ولی خدا رو شکر که به هیچ کدومِ اینا نه گوش می دم، نه توجه می کنم، نه نگاه می کنم و نه فکر می کنم.
بلکه فقط به تنگی دلم نگاه می کنم و با دیدنش نتیجه می گیرم که:
چه حیف شد که تموم شدی. سی روز مهمونی بودم ولی یک لحظه هم صاحبخونه رو ندیدم...!!
امیدوارم توی مهمونی بعدی، اونقدر آدم شده باشم، که لیاقت دیدن صاحبخونه رو پیدا کنم....
به قول آیت الله حق شناس رحمت الله علیه:
گر تو را در خانه ی جانان، مهمانت کنند
گول نعمت را نخور، مشغول صاحبخانه باش